چگونگی قیام امام مهدی(عج)
وقتی ظلم و تباهی چهره عالم را سیاه و ظلمانی کرده است و آنگاه که ستمگران گستره زمین را جولانگه بدیها و نامردیها ساختهاند و مظلومان جهان، دست یاری خواهی را به آسمان گشوده اند؛ ناگهان ندایی آسمانی، سیاهی شب را میدرد و در ماه خدا، رمضان، ظهور موعود بزرگ را بشارت میدهد5، قلبها به تپش میافتد و چشمها خیره میگردد! شب پرستان، مضطرب و هراسان از طلوع صبح ایمان، در پی راه چارهای هستند و منتظران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کسی سراغ کوی یار میگیرند و برای دیدار او و حضور در زمره یاوران او سر از پا نمیشناسند.
نظر |
ظهور
وقتی سخن از ظهور به میان میآید احساس دلپذیری به آدمی دست میدهد. گویی در فضای باغی سبز و کنار نهری جاری نشسته است و به آواز خوش بلبلان گوش میدهد. آری ظهور زیبائیها و انتشار خوبیها جان و تن خستگان را نشاط میبخشد و برق شادی در چشمان امیدواران روشن میکند.
در این بخش درباره ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آنچه در سایه سار حضور عینی او رخ خواهد داد سخن میگوییم و به تماشای جمال بی مثالش بیحجاب غیبت مینشینیم.
زمان ظهور
یکی از سئوالاتی که همواره ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول کرده این است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه زمانی ظهور میکند و آیا برای ظهور وقتی تعیین شده است؟
پاسخ این است که بر اساس سخنان پیشوایان دینی زمان ظهور بر مردم مخفی است.
امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود:
«ما نه در گذشته برای ظهور وقتی را تعیین کردیم و نه در آینده وقت تعیین میکنیم1».
بنابراین کسانی که برای ظهور، زمان مشخصی را تعیین میکنند فریبکار و دروغگو هستند این مطلب در روایات مورد تأکید قرار گرفته است.
امام باقر(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود که از زمان ظهور سؤال کرد فرمود:
«وقت گذاران دروغ میگویند، وقت گذاران دروغ میگویند وقت گذاران دروغ میگویند.»2
از اینگونه روایات به خوبی میتوان فهمید که همواره کسانی بودهاند که با انگیزههای شیطانی برای ظهور، زمان تعیین میکردهاند و چنین افرادی در آینده هم وجود خواهند داشت. به همین جهت پیشوایان معصوم(علیه السلام) از شیعیان خواستهاند که در برابر وقت گذاران بی تفاوت نباشند بلکه آنها را تکذیب نمایند.
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه به یکی از اصحاب خود فرمود:
«از تکذیب کردن کسی که برای ظهور وقت تعیین میکند هیچ پروایی نداشته باش چرا که ما برای کسی وقت ظهور را تعیین نکرده ایم.»3
راز نهان بودن زمان ظهور
چنانکه گفته شد بر اساس اراده خداوند حکیم زمان ظهور بر ما مخفی است و بدون تردید این مسأله به جهت حکمت هایی است که برخی از آنها را میآوریم:
تداوم امید
وقتی زمان ظهور پنهان باشد نور امید در دل منتظران همه عصرها باقی خواهد ماند و با این امید پیوسته و مداوم است که میتوانند در برابر سختیها و فشارهای دوران غیبت مقاومت کنند. به راستی اگر به شیعیان سدههای گذشته گفته میشد که ظهور در زمان شما رخ نمیدهد بلکه در آینده دور اتفاق خواهد افتاد، آنها با کدام امید در برابر فتنههای روزگار خود مقاومت میکردند و چگونه میتوانستند گذرگاههای سخت دوران غیبت را به سلامت پشت سر بگذارند؟
زمینه سازی
بدون تردید انتظار سازنده که از مهم ترین عوامل فعالیت و پویایی است تنها در سایه مخفی بودن زمان ظهور شکل خواهد گرفت زیرا با مشخص بودن زمان ظهور کسانی که میدانند ظهور را درک نمیکنند انگیزهای برای تحرک و زمینه سازی نخواهند داشت و به سکون و رکود روی خواهند آورد.
حال آنکه با پنهان بودن زمان ظهور، انسانهای همه عصرها و دورانها به امید اینکه ظهور را در زمان خود ببینند تلاش میکنند تا زمینههای ظهور را فراهم کنند و جامعه خود را به جامعهای صالح و پویا تبدیل نمایند.
به علاوه در صورت معین بودن وقت ظهور چنانچه برای مصالحی ظهور در زمان وعده داده شده رخ ندهد چه بسا افرادی در اصل اعتقاد به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دچار تردید شوند.
امام باقر(علیه السلام) در پاسخ این سؤال که آیا ظهور وقت مشخّصی دارد فرموده است:
«کسانی که وقت تعیین میکنند دروغ میگویند، (و این سخن را تکرار فرمود) زمانی که موسی(علیه السلام) به دعوت پروردگار به مدت سی روز از میان قوم خود بیرون رفت و خداوند بر آن سی روز، ده روز دیگر افزود قوم او گفتند: موسی به وعده خود وفا نکرد و آنچه نباید میکردند، کردند. )از دین برگشتند و گوساله پرست شدند4(».
هنگامه قیام
همه میخواهند بدانند که در جریان قیام جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه حوادثی روی میدهد، حرکت امام از کجا و چگونه آغاز میشود، شیوه برخورد امام با گروههای مخالف چگونه است و بالاخره چگونه آن حضرت بر تمامی جهان غلبه خواهد کرد و رشته امور جهان را به دست خواهد گرفت اینگونه سؤالها فکر و اندیشه هر انسانِ مشتاق ظهور را به خود مشغول میکند. ولی واقعیت این است که سخن گفتن درباره حوادث مربوط به ظهور کاری بسیار مشکل است؛ چون گزارش دادن از آینده و اتفاقاتی است که هنوز واقع نشده است و به طور طبیعی نمیتوان اطلاع دقیقی از آن رویدادها داشت.
بنابراین آنچه در این بخش میآوریم حوادث و رخدادهای روزگار ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .است که برابر روایات در کتابهای متعدد نقل گردیده است و تنها میتواند دور نمایی کلّی از رویدادهای ایام ظهور راپیش روی شما دوستاران ومنتظران آن حضرت ترسیم کند.
ادامه دارد...
الهی! از من آهى و از تو نگاهى .
الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم .
الهى ! غبطه ملایکه اى را مى خورم که جز سجود نمى دانند، کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود.
الهى ! تا کى عبدالهوى باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم .
الهى ! سست از آن که مست تو نیست کیست ؟
الهى ! همه این و آن را تماشا کنند و حسن خود را، که عجیب تر از خود نیافت .
الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، این دنیا را نمى بیند و آن ، عقبى را.
الهى ! همه حیوانات را در کوه و جنگل مى بینند و حسن در شهر و ده .
الهى ! هر که شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شکسته ده .
الهى ! آن که خوب را حباله اصطیاد مبشرات نکرده است ، کفران نعمت گرانبهائى کرده است .
الهى ! مراجعات از مهاجرت به سویت تعرب بعد از هجرت است و تویى که نگهدار دل هایى .
الهى ! آن که در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار.
الهى ! خوشا آن که بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار است .
الهى ! آن کس تاج عزت بر سر دارد که حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبودیت را در گردن
مهمان
پیرزن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت:« خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟» خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد.
پیرزن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا درآمد. پیرزن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد. پیرزن با ناراحتی در را بست و غرغرکنان به خانه برگشت.
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا درآمد. این بار پیرزن مطمئن بود که خدا آمده، پس با عجله به سوی در دوید. در را باز کرد ولی این بار نیز زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذایی بخرد. پیرزن که خیلی عصبانی شده بود، با داد و فریاد، زن فقیر را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید.
پیرزن با ناراحتی به خـدا گفت:« خدایـا، مگر تو قول نداده بودی که امـروز به دیـدنم مـی آیی؟»
خدا جواب داد:« بله، ولی من سه بار به خانه ات آمدم و تو هر سه باردر را به رویم بستی!»
شور عشق
به مجنون کسی گفت:که ای نیک پی! چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
مگر در سرت شور لیلی نماند؟ خیالت دگر گشت ومیلی نماند؟
چوبشنید بیچاره بگریست راز که ای خواجه!دستم زدامن بدار
مراخود دلی دردمنداست ریش تونیزم نمک برجراحت مریش
نه دوری دلیل صبوری بود که بسیاردوری ضروری بود
بگفت:ای وفادارفرخنده خوی! پیامی که داری به لیلی بگوی
بگفتا:مبرنام من پیش دوست که حیف است نام من آنجاکه اوست.